حجة الاسلام حاج آقای حجتی کرمانشاهی از حضرت والدشان یعنی آیت الله حجتی کرمانشاهی که از علمای زمان آیت الله بروجردی بود و نیز مقلدینی مخصوصا در خطّه کرمانشاه داشت، برای بنده نقل کردند:
مرحوم پدر ما (آیت الله حجتی) فرمود: وقتی به نجف مشرف شدم خدمت حضرت امیر صلوات الله علیه، عرض کردم یا امیرالمومنین من فقط جهت تحصیل و عالم شدن به نجف نیامده ام بلکه آمده ام که آدم هم بشوم و خودم را اصلاح کنم .
در حوزه شنیده بودم که مرحوم سید عبدالغفار مازندرانی دو درس اخلاق دارد:یک درس عمومی و یک درس خصوصی که درس خصوصی مکان ثابتی ندارد و فقط شاگردان خاص با اذن ایشان، در آن درس شرکت می کنند لذا بسیار مشتاق بودم در درس ایشان شرکت کنم تا این که روزی در صحن حضرت امیر(ع) به آقا سید عبدالغفار برخورد کردم، سلام نمودم وعرض کردم آقا من شنیده ام شما درس اخلاق خصوصی دارید اگر اجازه می دهید من هم در درس خصوصی شما شرکت کنم. ایشان لبخندی زد و دستش را روی شانه من گذاشت و فرمود:خدا حفظت کند. فهمیدم که ایشان اجازه نفرمود لذا دلم شکست، برگشتم مقابل ضریح مقدس حضرت امیر(ع) و عرض کردم آقاجان همانطور که نیّتم را می دانید آمده ام خودم را اصلاح کنم اگر قابلیتی در من نمی بینی من را جواب کنید تا برگردم و اگر این گونه نیست، راه استفاده از درس عبدالغفار را باز فرمایید. بعد از زیارت به حجره کوچکی که داشتم برگشتم، بلافاصله دیدم درب حجره را می زنند در را باز کردم دیدم سیدعبدالغفار مازندرانی است فرمود:«رفتی نزد حضرت امیر و شکایت من را نمودی؟» طلبه ها از این که ایشان به حجره من آمده همه متعجب بودند چون ایشان کاری به کسی نداشت تا دنبال کسی برود.سید عبدالغفار فرمود قبل از آن که در درس شرکت کنید باید ساعتی با شما صحبت کنم لذا کنار شط رفتیم و حدود یک ساعت و نیم نکاتی فرمود.
(حجه الاسلام والمسلمین حجتی نقل می کنند که پدر ما نفرمود که آن مطالب و نکات چه بود به جز یکی از توصیه های مرحوم سیدعبدالغفار،که:)
سیدعبدالغفار فرمود:گر چه میدانم نسبت به واجبات و محرمات وظیفه تان را انجام می دهید ولی به هر حال در انجام واجبات و ترک محرمات باید بسیار مراقب باشید و باید تا آن جا که می توانید مستحبات را انجام دهید و مکروهات را ترک کنید و انجام ندهید و همچنین مباح هم انجام ندهید. عرض کردم آقا همه این ها را انشاءلله رعایت می کنم ولی مباح را چگونه انجام ندهم؟ فرمود غایت تمام امور مباح را عبادت خدا قرار بده مثلا اگر میخواهی غذا بخوری این گونه نیت کن که می خواهم غذا بخورم تا توان داشته باشم عبادت کنم که در این صورت امید است ثواب ببری و مستحب باشد. به هرحال مرحوم سیدعبدالغفار چشم دلش باز بود و کرامات زیادی از او می دیدیم.
روزی مرحوم سید عبدالغفار برای من نقل کرد: یک روز از کوچه داشتم می رفتم دیدم بچه ای از بالای پشت بام منزلی از ناودان آویزان است و دارد می افتاد، ناگهان بچه افتاد و حمّالی(باربری) که داشت از کوچه رد می شد گفت:« نیفته خدا» که دیدیم بچه بالای سر ما در هوا، ایستاد. ما دنبال این حمّال رفتیم گفتیم شما که هستی که این گونه با خدا سخن گفتی ؟
گفت من هفتاد سال هر آن چه خدا فرموده انجام بده انجام داده ام و هرچه را گفته نکن،انجام نداده ام یک بار هم در تمام عمر من از خدا خواستم که نگذار بیفتد. درخواست آیت الله حجتی از حضرت ابوالفضل(ع)
حجة الاسلام والمسلمین حجتی نقل کردند:من حدود پنج سال داشتم و پدرم امامت مسجد پنجعلی قم را داشت و در آن محل منزل کوچکی اجاره کرده بود ، روزی صاحب خانه که زن بیوه ای بود آمد و با عصبانیت و ناراحتی به پدر ما گفت آقا شما مجتهدید ،عالمید ،پیش نماز مسجد هستید این منزل برای فرزندان یتیم من است و فرزندان شما روی دیوارهای داخل خانه خط کشیده اند. مرحوم والد ما گفت:من که همیشه نمی توانم منزل بمانم و مراقب باشم، بیرون منزل می روم و درس و مشغله دارم ولی من انشالله قبل از تحویل منزل به شما، منزل را رنگ می کنم و تحویل می دهم و الآن من را ناراحت نکن. پس از این که صاحب خانه رفت ،آقا وضو گرفت و برای اقامه نماز مغرب و عشاء به سمت مسجد حرکت کرد و من را با خود برد، به سرکوچه که رسیدیم روبه قبله ایستاد (و هر وقت پدرم دعا می نمود رنگش متغیر می شد و اشک در چشمانش حلقه می زد و حال خاصی پیدا می کرد،) پدر ما دست هایش را بالا آورده و عرض کرد:«"عبدَ الله اباالفضل دخیلک" یا حضرت عباس من تا به حال خانه نخواسته ام و به مستأجری راضی بودم ولی الآن از شما می خواهم که منزلی داشته باشم تا برای این امور ناراحت و شرمنده نشوم »
وارد مسجد شدیم و نماز مغرب را خواندیم، وقتی نماز تمام شد خانمی از پشت پرده گفت اگر آقایان اجازه بدهند عرضی خدمت آقا دارم. آقایانی که پشت سر والد ما بودند کنار رفتند و آن خانم آمد کنار محراب به آقا گفت: آقا! منزلی از پدر، به ما که سه خواهر هستیم، ارث رسیده و از آن جا که شنیده ام شما مستأجرید، می خواهیم این منزل را به شما هدیه کنیم.مرحوم آقا گفتند شما یک سهم دارید شاید خواهرهایتان راضی به این امر نباشند.گفت نه این خواسته همه ماست. و آقا فرمود: در اقوام و بستگانتان فقیری ندارید تا این منزل را به او بدهید. آن خانم گفت: نه اولاً فامیل فقیر نداریم و ثانیاً اگر هم داشتیم شما همچون پدر ما هستید و می خواهیم به شما هدیه دهیم. آقا قبول فرمود و فردا ،سند منزل را خدمت آقا آوردند و یکی از مریدان آقا که معمار و همچنین آدم خیّری بود به آقا گفت این منزل نیاز به بازسازی دارد و الآن نزدیک ماه رمضان است شما که انشالله برای ماه مبارک به کرمانشاه تشریف می برید من این منزل را بازسازی و نقاشی می کنم و پس از برگشت شما تحویل می دهم و این گونه با عنایت حضرت ابالفضل العباس(ع) منزل خوبی برای والد ما تهیه شد.
بزرگان فرموده اند ذکر «عبدَ الله ابالفضل دَخیلُک» برای برآورده شدن حاجت مجرب است و عدد این ذکر بستگی به توجه قلبی افراد دارد حتی ممکن کسی با یک بار توسل و گفتن این ذکر مانند آیت الله حجتی کرمانشاهی حاجتش برآورده شود ولی به عدد «133» مرتبه نیز سفارش شده و تجربه نشان داده است با مداومت آن، حاجات برآورده می شود، إن شاءالله.