حدود سي سال قبل در يکي از مسافرتها، آيت الله بهاءالديني به منزل يکي از محترمين يزد ميرود.هنگام استقبال از آقاي بهاءالديني گوسفندي را ميآورند تا جلوي مقدم ايشان ذبح کنند و اين به دو جهت بود، يکي احترام و اکرام آيت الله بهاءالديني دوّم تهيه نهار مهمانان، مرحوم آيت الله بهاءالديني چنين فرمود: وقتي گوسفند را آوردند با من صحبت کرد و گفت: به اينها بگو مرا نکشند بگذارند روز تاسوعا مرا بکشند به همين جهت به ميزبان گفتم اين حيوان را نکشيد بگذاريد تا روز تاسوعا آن را بکشيد، گفتند: چشم لکن گوسفند را بردند پشت ديوار و ذبح کردند خيال کردند ما نميفهميم و آن روز از گوشت آن حيوان نخوردم.
مشابه اين مطلب، در سفری که به يکي از شهرهاي ديگر رفته بودند اتفاق افتاده بود. بز مادهای آورده بودند تا جهت استقبال از آيت الله بهاءالديني، ذبح کنند حيوان به آیت الله بهاءالدینی التماس ميکند که دستور دهد او را نکشند و ميگويد: به بچه شير ميدهم صبر کنند تا شير دادن من تمام شود و آقا آنها را از کشتن حيوان منصرف ميکند.
باید عرض کنم: اصل نطق و شعور حيوانات از مسلمات قرآني و روائي است، «وورث سلیمان داوُد وقال یا ایّها الناس علّمنا منطق الطّیر واوتینا من کل شیءٍ...» و در قرآن مکالمه حضرت سليمان با هدهد و نيز مورچگان حکايت شده و در شأن و منزلت اهل بيت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در کتاب بصائر الدرجات و ساير کتب روائي در روايات معتبره به حدّ تواتر بيان و تثبيت شده امّا آيا غير از انبياء عظام و چهارده معصوم (عليهم السلام)، ساير اولياء خدا که داراي مرتبه نبوت و امامت نيستند ميتوانند بر چنين منزلتي برسند که سخن گفتن حيوانات را بشنوند؟ از اين دو حکايت و از واقعيات ديگري که اجازه بيان آن را ندارم معلوم بلکه مسلم است که انسان ميتواند به اين مرحله برسد کما اينکه مرحله محدّث بودن که از خصائص انبياء و اهل بيت (عليهم السلام) ميباشد و آن شنيدن اخبار غيبي (سروش غيبي) از لسان فرشتگان است، براي ساير اولياء خدا نیز ميسر است و راه کمال (غير از اصل عصمت کبري که ويژه چهارده معصوم است) به سوي همگان باز است. لکن هر کمالي داراي مراحل عاليه و دانيه است و مراحل عاليه هر کمال از خصائص اهل بيت پيامبر (ص) و ائمه هدي (عليهم السلام) و مرحله پايينتر از انبياء اولوالعزم و مرحله مادون آن ساير انبياء و مراحل پايينتر، ساير اولياء الله حقيقي و اين مراحل برحسب تفاوت ظرفيتها و سعه وجودي هر ولي خدا مختلف و متفاوت است.
و روايات کثيره مؤيد اصل اين مطلب است مانند روايتي از پيامبر اکرم(ص) نقل شده: «لَوْ لا تَكْثيرٌ فى كَلامِكُمْ وَ تَمْريجٌ فى قُلوبِكُمْ لَرَايْتُمْ ما ارى وَ لَسَمِعْتُمْ ما اسْمَع».
«اگر پرحرفي نداشتيد و اگر قلوب شما چراگاه اين و آن نبود شما هم ميديديد آنچه من ميبينم و ميشنيديد آنچه من ميشنيدم». بنابراين انسان ميتواند با پرهيز از گفتار و کلام زايد و دل بستن به خدا، به مقامات خاصه برسد.